مرگ كه آمد وعدهی جاودانگیام دادو دنيايی آزاد...آنقدر آزاد، بینهايت سپيد درخشان چون الماسوعدهاش رويای هميشگیام بودهرآنچه نداشتم و میخواستم وقتی آغوشش را برايم گشود و دستانش جويای دستانم شدترديد رهايم نكردقلبم را در مشتش فشرد تا نفسم بريدبا دست ديگرش سرم را به عقب برگرداندسياهی را نشانم داد فرشتهای ميان شهر سنگری ساخته بودكوچك اما مستحكم فرياد بر من آوردفريادی كه قلبم را لرزانداز رويايش گفت از جاودانگی و سپيدی و نور ابدیاما در آن سنگر كنار اوهمراه اسرای سياهی برای نجات نور، برای نجات آسمان و ماه و خورشيد ...ترديدم به يقين مبدل گشت آغوش مرگ را ترك گفتم اما مرگ هديهای برايم به ارمغان گذاشتالماسی آتشين آغشته به خشمِ جهنمی ابدیبه سوی فرشته دويدم سياهی پشت سرش به كمين بوداو را كنار زدمآخرين نفسمپرتاب آتشی بود كه تاريكی را بسان علف هرزی خشكاند و ارتش سايههايش را چون خاكستر ازهوا زدود آن سنگر آرامگاهی شد، برای من، برای آزادی و جاودانگی. برچسبها: Women, Life, Freedom بخوانید, ...ادامه مطلب
ماهی قرمز کوچک روی بند رختی سرسره بازی می کرد . وقتی که آب بالا می آمد نفسش می گرفت . کارش شده بود سواری گرفتن از گربه ی باغچه ای که جای دفن فضولات, انسانی, است . پس یک روز کفش دوزک به نشانه ی اعتراض , ...ادامه مطلب
بیست و چهار بهار ...عمر کمی نیست ! تنها بهاری زندگی من ِ زمستانی ... من سرد و تو جوانه من برف و تو شکوفه ببخش مرا که نبودم و نیستم کنارت ... رویاهای کودکی و نوجوانی مان را همیشه به خاطر داشته باش که میانه ی راه بزرگسالی نیازت می شود ... نیاز من پری ِ دریای آسمانی ام بهارت مبارک . روحت همیشه سبز و جانت همیشه سلامت :* :) , ...ادامه مطلب
رفتنت را . رد پایت را دوریت را باور نکردم . برگشتم دیدم رفتی ماندم من ولی فایده نداشت تا به حال کسی از مرگ بازنگشته جز من + تقدیم به روح بی نهایت هادی پاکزاد ... ,من مرگ را باور نمیکنم,من مرگ نور را باور نميكنم,مرگ تو را باور ندارم,چگونه مرگ را باور کنیم,مرگ عشق را باور ندارم,مرگ باورها,مرگ باوری,مرگ باور,مرگ باورهایم,چگونه مرگ عزیزانمان را باور کنیم ...ادامه مطلب
هاله ی نور چون سوت و کور رویای دور چون خوابی سرد و ناصبور چسبیده به زور خوابیده به گور نمی خواند هیچ نمی خواهد ولی گیج و ویج چشمانش جویای راه دستانش جویای یار سرگشته ی دیارو زخم خورده ی روزگار خورده به بن بست های بیشمار باد آورده های، یادواره های، لاله زارهای،همچون خار سازش های بی دلیل روزهای زار کاش که برود نه هرجا نه اینجا و نه بماند آنجا نه غصه ی دیروز نه امید فرداها بمیرد تنها نه بهشت نه برزخ نه دوزخ نباشد ، همین تا ابد باشد و بماند این نبودن ها ... , ...ادامه مطلب