بدنم را به شب فروختم
تا با تکه اناری لبان خشکم را سرخ کنم
ناگه روز، دانه هایش را زیر پایش له کرد و
خونم از رگ جاری شد ...
ندانست که این خون ، تنها امید من بود
حالا روز و شب، دست در دست هم، باغ اناری دارند از خون من ...
برچسب : نویسنده : idead-sparrowe بازدید : 213 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 14:00
موج ها در آغوشم می کشند و
ماهی ها با من می رقصند
دیگر برای جهان غریبه نیستم
کاش خاکسترم را زودتر درون زباله ها می ریختند.
برچسب : نویسنده : idead-sparrowe بازدید : 229 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:10
نمی دانم چه روزیست
تاریخ را سالهاست که گم کرده ام
حتی نمی دانم من دیروز مرده ام
یا قرن ها پیش
مهم هم نیست دیگر
من بشارت یک نسل و یک ملیت سوخته ام
برچسب : نویسنده : idead-sparrowe بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:10
پک های گل خشک
میلیون ها سال نوریست یک ثانیه
و
تکه یخیست قطره ی شبنم بارانی
سیگار روشن بوی دریا می دهد
و دم سحر قبل بیداری ات
صدف از درون فیلتر خاموشش جوانه می زند
پک های گل خشک
مذاب آتشفشان است
فلفل درون سس پیتزا
و ذهن ات میزبان فستیوال بهاره ...
احساسات غلو شده
مرگ را بدرقه ی ابدیت می کنند و
خنده را ملکه ی ذهن
پک های گل خشک
من را من می کند
و خود را بی خود !
برچسب : نویسنده : idead-sparrowe بازدید : 240 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:10
برچسب : نویسنده : idead-sparrowe بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:10